راز اين حلقه که انگشت مرا اين چنين تنگ گرفته است به بر راز اين حلقه که در چهره او اينهمه تابش و رخشندگي است مرد حيران شد و گفت حلقه خوشبختي است حلقه زندگي است همه گفتند : مبارک باشد دخترک گفت : دريغا که مرا باز در معني آن شک باشد سالها رفت و شبي زني افسرده نظر کرد بر آن حلقه زر ديد در نقش فروزنده او روزهايي که به ..............