این کتاب مشتمل بر مجموعه بسیار نفیسی متشکل از نزدیک به 1250 تک بیت ناب از شاعران بزرگ و بنام فارسی زبان است که توسط اینجانب محمدرضا سلطانی زرندی جمع آوری شده و با همکاری خواهرزاده ام امیرمهدی شاهمیری جهت استفاده برای مشاعره بر روی تلفن همراه تدوین گردیده است. برای دستیابی سریع تر به اشعار، دسته بندی الفبایی اشعار نیز مد نظر بوده است و تا آنجا که امکان داشته، نام شاعر در پایان هر تک بیت آورده شده است.
نمونه ای از تک بیت های موجود در این کتاب (یک بیت برای هر حرف):
- v از دشمنان برند شكایت به دوستان <<>> چون دوست دشمنست، شكایت كجا بریم؟ : سعدی
- v آب طلب نکرده همیشه مراد نیست <<>> گاهی بهانه ایست که قربانی ات کنند : فاضل نظری
- v بس كه حرف حق، كسی در دهر نتواند شنید <<>> گیرد اول در اذان گفتن، مؤذن گوش را : ؟
- v پرتو عمر چراغی ست که در بزم وجود <<>> به نسیم مژه بر هم زدنی، خاموش است : سایر مشهدی
- v تا چند عمر در هوس و آرزو رود <<>> ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود؟ : جلال الدین همایی
- v ثوابت باشد ای دارای خرمن <<>> اگر رحمی کنی بر خوشه چینی : حافظ
- v جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را <<>> نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را : شهریار
- v چون که گفتم بوسه ای از آن لب سرخت بده <<>> بهر من آوردی از آن بوسه خواهان لیستی : محمدرضا سلطانی زرندی
- v حاشا که من از جور و جفای تو بنالم <<>> بیداد لطیفان همه لطف است و کرامت : حافظ
- v خنده میبینی، ولی از گریهی دل غافلی <<>> خانهی، ما اندرون ابرست و بیرون آفتاب : فصیحی هروی
- v درس معلم ار بُود، زمزمهی محبتی <<>> جمعه به مكتب آورد، طفل گریز پای را : : نظیری نیشابوری
- v ذره ذره، آنچه داد از من گرفت <<>> دیر دانستم كه گیتی رهزنست : پروین اعتصامی
- v روزگار است این که گه عزت دهد گه خوار دارد <<>> چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد : قائم مقام فراهانی
- v زلیخا مُرد از این حسرت، که یوسف گشته زندانی <<>> چرا عاقل کُنَد کاری، که باز آرَد پشیمانی : صائب اصفهانی
- v ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب داد <<>> وز تگرگ روح پرور مالش عناب داد : امیرخسرو دهلوی
- v سبحه بر کف، توبه بر لب، دل پر از ذوق گناه <<>> معصیت را خنده میآید ز استغفار ما : قدسی مشهدی
- v شوق شهرت رفت و ذوق آرزوها هم که مُرد <<>> موی کم کم شد سپید، از خواب بیدارم کنید : معین کرمانشاهی
- v صبح روزی پشت در می آید و من نیستم <<>> قصه ی دنیا به سر می آید و من نیستم : میثم امانی
- v ضامن رونق این بزم گداز دل ماست <<>> سوختن بهر نشاط دگران دارد شمع : بیدل دهلوی
- v طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی <<>> صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست : سعدی
- v ظلم ماری است که هر که پروردش <<>> اژدهایی شد و فرو بردش : مکتبی
- v عمری به جز بیهوده بودن سر نکردیم <<>> تقویم ها گفتند و ما باور نکردیم : قیصر امین پور
- v غلط است این که گویند به دل رهست دل را <<>> دل من ز غصه خون شد، دل تو خبر ندارد : عرضی شیرازی
- v فریاد که گر تشنه در این شهر بمیرم <<>> جز دیده کس آبی به لب من نچکاند : خواجوی کرمانی
- v قرض است کارهای بدت نزد روزگار <<>> یک روز اگر ز عمر تو ماند ادا کند : شفایی کاشانی
- v کار پاکان را قیاس از خود مگیر <<>> گر چه ماند در نوشتن شیر شیر : مولوی
- v گر با دگران به از منی، وای به من <<>> ور با همه کس همچو منی، وای همه : ابوسعید ابوالخیر
- v لنگر حلم تو ای کشتی توفیق کجاست <<>> که در این بحر کرم غرق گناه آمدهایم : حافظ
- v ما نمی پوشیم عیب خویش، اما دیگران <<>> عیب ها دارند و از ما جمله را پوشیده اند : پروین اعتصامی
- v ندانستم چو نیکو قدر ایام جوانی را <<>> دلم خون می شود چون بشنوم نام جوانی را : کاظم پزشکی
- v وفا نکردی و کردم خطا ندیدی و دیدم <<>> شکستی و نشکستم بریدی و نبریدم : مهرداد اوستا
- v هیچ کس ما را نمی آرد به خاطر، ای عجب <<>> یاد عالم می کنیم اما فراموشیم ما : پرتو بیضایی
- v یک نقطه بیش فرق رجیم و رحیم نیست <<>> از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند : فاضل نظری
خواهشمند است با ارائه نظرات وزین خود، ما را در بهبود این نرم افزار یاری نمایید.