خاطرات احمد احمد

خاطرات احمد احمد

نسخهٔ ۱.۰
نصب +۲ هزار
دسته‌بندی کتاب‌ها و مطبوعات
حجم ۳۴ مگابایت
آخرین بروزرسانی ۱ اردیبهشت ۱۳۹۳
خاطرات احمد احمد

خاطرات احمد احمد

انتشارات سوره مهر
نسخهٔ ۱.۰
نصب +۲ هزار
دسته‌بندی کتاب‌ها و مطبوعات
حجم ۳۴ مگابایت
آخرین بروزرسانی ۱ اردیبهشت ۱۳۹۳
مشاهده‌ی نتایج بررسی آنتی‌ویروس

تصاویر برنامه

معرفی برنامه

جزئیات بیشتر

... دكمه كت را به ‏آرامي بازكرده و خود را آماده درگيري كردم. درحالي كه به سر كوچه نزديك و نزديكتر مي‏شديم، خودروي پيكاني با سرعت از نقطه ‏اي به ‏حركت‏ درآمد. سر كوچه به ‏شدت ترمزكرد و در قسمت آسفالت زمين توقف‏ كرد. ما هنوز در قسمت خاكي زمين بوديم. گفتم: «ميثم توجهي نكن، راهت را برو، من درگيرمي‏شوم و تو با تمام قدرت بدو و فراركن.» ما در فاصله پنج ‏متري با پيكان بوديم كه مردي قوي‏ هيكل، بلندقامت و ورزيده از آن پياده ‏شد و درحالي كه اسلحه يوزي به ‏دست‏ داشت، با سرعت به پشت قسمت جلويي ماشين رفت و اسلحه را به حالت آماده‏ براي تيراندازي به روي كاپوت ماشين گذاشت. يك ‏دفعه به لفظ جاهلي گفت: « سالار! دستها بالا... »

نظرات کاربران - ۲۰ رأی
۴.۴ از ۵
۵
۴
۳
۲
۱
ایلیا افشار
ایلیا افشار
۱۳۹۷/۱۱/۱۶
خیلی خوبه .ممنونم
زهرا
زهرا
۱۳۹۳/۱۰/۲۸
عالی،انسان را باجزییات مبارزه آشنا میکندخدابهمه کسانیکه دراین پیروزی سهم داشتند جزای خیردهد- کاش قدربدانیم
Reza Zifar
Reza Zifar
۱۳۹۸/۰۷/۲۹
سلام عليكم ورحمة الله خیلی خیلی خیلی عالی بود تبارک الله لبیک یا خامنه‌ای