بررسی بازی “به من دست نزن”
استوديو بازي سازي بهشت/ “شنگول و منگول و حبه انگور”. داستاني که از سالها پيش تا به حال مورد توجه کودکان و والدين آنها قرار گرفته و به نوعي براي خانوادهها خاطره شده است. اين داستان نکات آموزندهاي در اختيار بچهها قرار ميدهد که ميتوانند به کمک آنها با مهارتهاي لازم براي زندگي آشنا شوند. مهارتها و مسائلي که چندان به آنها توجه نميشود مانند تربيت جنسي. تعدادي قابل توجهي از کودکان با اعضاي بدن خود و حفظ حريم شخصي آشنايي ندارند و نميدانند وقتي توسط افراد ناشناس تهديد ميشوند چه عکسالعملي از خود نشان دهند. به راحتي ميتوان اين مفاهيم را از طريق داستان به کودکان منتقل کرد.
کودک در نقش شخصيتهاي داستان
وقتي شنيدن داستان با بازي کردن همراه باشد و کودکان بتوانند در زماني که به قصه گوش ميدهند در نقش شخصيتهاي داستان قرار بگيرند و در برابر شرايط مختلف به جاي آنها تصميمگيري کنند، قدرت يادگيري دوچندان ميشود. البته اين مساله کاملا طبيعي است چرا که نقشآفريني در داستان به ويژه زماني که با جلوههاي چندرسانهاي ترکيب شود، براي کودک جذابيت داشته و دوست دارد چندين بار آن را تکرار کند.
پاسخ منطقي به کنجکاوي کودک
اهميت تربيت جنسي کودکان در سنين مناسب و آموزش آن از طريق بازيهاي جذاب ويدئويي و کتاب تعاملي باعث شد استوديو بازيسازي بهشت دست به کار شود و بازي “به من دست نزن” را طراحي و به بازار عرضه کند. اين محصول که براي تلفن همراه و سيستم عامل اندرويد تهيه شده است با روايت يک داستان آموزنده به والدين کمک ميکند تا براي سوالات و کنجکاويهاي فرزند خود پاسخ منطقي داشته باشند و با رسيدگي به اين مسائل از مراجعه کودکان به افراد غريبه جلوگيري کنند.
تمريني براي “نه” گفتن
بازي “به من دست نزن” بر اساس باورهاي ايراني اسلامي و با توجه به تحقيقات روي کودکان و روش يادگيري و گيميفيکيشن مناسب با آنها طراحي شده است. کودک در اين بازي با قرار گرفتن در نقش شخصيت اصلي داستان ياد ميگيرد چگونه با افراد غريبه ارتباط برقرار کند و در برابر درخواست غيرمنطقي آنها “نه” بگويد. همچنين ضمن آشنايي با حريم خصوصي و اعضاي بدن خود، ميتواند راز درست و نادرست را از هم تشخيص دهد و به اهميت صحبت کردن با والدين و گوش دادن به نصيحتهاي دلسوزانه آنها پي ميبرد.
بازيگران اصلي داستان
شخصيت اصلي داستان که همه کودکان آن را ميشناسند، همان “حبه انگور” است که در کنار “شنگول”، “منگول”، “بابا بزي”، “مامان بزي”، “گرگ بدجنس”، “پليس مهربون” و “زنگول” نقشآفريني ميکند. دختربچهاي که با قرار گرفتن در وضعيت خطر، بايد تصميم درستي بگيرد تا از آسيب جنسي در امان بماند. اين بازي تجربه گرانبهايي را در اختيار کودکان قرار ميدهد که اگر تصميم اشتباهي هم گرفتند، بلافاصله والدين خود را در جريان قرار بدهند.
اما داستان چيست؟
“حبه انگور” داستان ما که تازه کلاس اولي شده، هر روز بعد از بيدار شدن از خواب و خوردن صبحانه راهي مدرسه ميشود. يک روز در راه مدرسه، يک “گرگ بدجنس” کمين ميکند تا در فرصت مناسب يکي از بچهها را به چنگ بياندازد. “حبه انگور” که خيلي سر به هوا شده، موقع برگشت به خانه بدون اجازه از “مامان بزي” به مغازه ميرود تا براي خود چيپس و بستني بخرد. اما خبر ندارد که “گرگ بدجنس” برايش نقشه کشيده است تا او را بگيرد. براي همين وقتي متوجه اين نقشه ميشود سريع پيش بقيه بچهها ميرود. “گرگ بدجنس” هم سعي ميکند با شکلات، بيسکوييت و آبنبات بچهها را فريب دهد. او وقتي “حبه انگور” را ميبيند کلي بالا و پايين ميپرد و وعده شکلاتهاي خوشمزهاي را ميدهد که در ماشين، پشت کوچهها پنهان کرده است تا از اين طريق بتواند نقشه شوم خود را عملي کند. “حبه انگور” با حرفهاي “گرگ بدجنس” بر سر دو راهي قرار ميگيرد و بايد از بين وعدههاي او و نصيحتهاي “مامان بزي” يکي را انتخاب کند. با هر تصميمي که “حبه انگور” بگيرد اتفاقهاي مختلفي ميافتد که او نتيجه هر کدام از آنها در انتها ميبيند.
وقتي شر “گرگ بدجنس” کم ميشود
در صورتي که بازيکن رفتن به خانه و نه گفتن به “گرگ بدجنس” را انتخاب کند، وارد مرحلهاي ميشود که “حبه انگور” بعد از رسيدن به خانه همه ماجرا را براي “مامان بزي” تعريف ميکند و براي او توضيح ميدهد که چگونه از چنگ “گرگ بدجنس” رهايي پيدا کرده است. “مامان بزي” هم اين کار “حبه انگور” را تحسين ميکند و از او ميخواهد که با هم به پليس مراجعه کنند. وقتي به پاسگاه پليس ميرسند، “پليس مهربون” از “حبه انگور” تشکر ميکند و براي دستگيرکردن “گرگ بدجنس” راهي ميشوند. خوشبختانه به موقع ميرسند و يکي از بچههايي را که گير افتاده بود نجات ميدهند. “گرگ بدجنس” هم روانه زندان ميشود و تمام بچهها خوشحال شده و نفس راحتي ميکشند.
نقشه شوم گرگ بدجنس
اما اگر بازيکن تصميم بگيرد با “گرگ بدجنس” براي خوردن شکلاتهاي خوشمزه به داخل ماشين برود، گرفتار نقشه شوم او ميشود. “گرگ بدجنس” که با قفل کردن درب ماشين، “حبه انگور” را به جاي تاريک و خلوت ميبرد، او را تهديد ميکند که در مورد اين راز به کسي چيزي نگويد.
“حبه انگور” وقتي با حالت گريه و ترس به خانه ميرسد “مامان بزي” از او سوال ميکند چه اتفاقي افتاده است؟ اما “حبه انگور” که ياد حرف “گرگ بدجنس” ميافتد در جواب “مامان بزي” ميگويد اين مساله يک راز است و نبايد آن را تعريف کند. “مامان بزي” هم در مورد راز خوب و راز بد به “حبه انگور” توضيح ميدهد و چند توصيه مهم در مورد نحوه برخورد با غريبهها نيز به او گوشزد ميکند. توصيههايي که مهارتهاي لازم براي حفظ حريم خصوصي را به کودک ميآموزد.
تغيير وضعيت شب براي شروع بازي
اين بازي موبايلي طوري طراحي شده است که کودک بتواند از همان ابتدا با آن تعامل داشته باشد يعني بعد از اينکه او جمله “سلام، بزن بريم” را از “حبه انگور” ميشنود بايد با فشردن دکمهاي با همين عنوان بازي را آغاز کند. قبل از بررسي بازي، به امکاناتي که در صفحه اول وجود دارد، اشاره ميکنيم. در اين صفحه ابتدا صداي موسيقي دلنشيني به گوش ميرسد که تا زمان شروع بازي ادامه پيدا ميکند. در پشت “حبه انگور” آسماني قرار گرفته که خورشيد در آن ثابت است و ابرها در حال حرکت هستند. کودک ميتواند با کمک دکمهاي که در بالا و سمت راست صفحه تعبيه شده است، روز را به شب تغيير دهد که در اين صورت شاهد شبي پر ستاره و روشن و خاموش شدن چراغ ساختمانهاي پشت سر “حبه انگور” خواهد بود.
ارتباطي که قطع نميشود
در اين صفحه دکمههاي بيشتري تعبيه شده است که کودک ميتواند با دوستان خود و سازنده بازي در ارتباط باشد. به عنوان مثال او ميتواند با فشردن دکمه “به دوستات بگو” اين بازي را براي دوستان خود ارسال کند يا با انتخاب دکمهاي که با عنوان “بهشت” در بالا و سمت چپ صفحه قرار گرفته با روشهاي مختلف با سازنده بازي ارتباط داشته باشد. همچنين امکان قطع صدا و خروج از بازي هم وجود دارد که ميتوان از طريق دکمههاي پايين صفحه اين کار را انجام داد. پس در يک کلام ميتوان گفت در اين بازي کودک از همان ابتدا تعامل با محيط اطراف خود را تمرين ميکند.
انتخابي براي آينده و گذشته
يک نکته مهم ديگر را بايد همين اول کار بدانيد. بازي در چند مرحله طراحي شده است که کودک بايد براي رفتن به مرحله بعد دکمه شبيه فلش در سمت راست صفحه را لمس کند. همچنين اين امکان براي بازيکن وجود دارد که در پايان هر مرحله با فشردن دکمه شبيه فلش در سمت چپ صفحه به مرحله قبل برود. در تمامي مراحل دو دکمه بالاي صفحه براي قطع صدا يا خارج شدن از بازي هم تعبيه شده است. البته بايد توجه داشت که قطع صداي بازي از جذابيت آن به شدت کم ميکند چرا که کودک با اين کار جملههاي راوي و شخصيتهاي اصلي را نميشنود و از شنيدن جلوههاي صوتي بازي نيز بيبهره ميماند.
کوتاه اما جذاب
يکي ديگر از ويژگيهاي بازي “به من دست نزن” کوتاه بودن مدت زماني است که بازيکن در هر مرحله سپري ميکند تا زود خسته نشود. با اين روش کودک هر چند وقت يک بار با محتوا و جلوههاي صوتي تصويري متنوعي روبرو ميشود و دوست دارد هر چه زودتر مرحله بعد را تجربه کند. علاوه بر اين انجام کل بازي ۵ تا ۸ دقيقه طول ميکشد و همين مساله بازيکن را تشويق ميکند تا بدون خستگي به بازي بپردازد. البته ممکن است از ديد برخي از افراد اين زمان بسيار کوتاه باشد اما از آنجا که مخاطب اين بازي کودکان هستند، نبايد با طولاني کردن بازي آنها را خسته کرد.
نقطه قوت بازي چيست؟
بازي با فشردن دکمه “بزن بريم” که در وسط صفحه قرار دارد شروع ميشود. از اين قسمت تا پايان بازي يک راوي، داستان را روايت ميکند و در بخشهايي که لازم است محتوا از زبان يکي از شخصيتهاي مهم داستان نقل ميشود يعني صداي هر کدام از آنها با يکديگر فرق دارد و همين مساله باعث افزايش جذابيت بازي ميشود . به جرات ميتوان گفت صداگذاري مناسب در بازي نقطه قوت آن است.
وقتي بازي با کودک حرف ميزند
يکي از مهمترين قابليتهاي اين بازي استفاده از علامت اشاره دست در بعضي از مراحل است. اين علامت به طور معمول زماني ظاهر ميشود که قرار است با لمس کردن صفحه يا صدايي مرتبط با بازي شنيده شود يا تصويري متناسب با داستان در صفحه ظاهر گردد. يعني از اين طريق توجه کودک جلب ميشود تا با بازي ارتباط قويتري برقرار کند. به عبارت ديگر، بازي با کودک حرف ميزند و او را جذب ميکند تا به بازي خود ادامه دهد. البته در بعضي از مراحل بازي، امکانات ويژه چندرسانهاي در نظر گرفته شده اما از علامت اشاره دست خبري نيست يعني بازي مخاطب را براي امتحان کردن يک سري از قابليتها تحريک نميکند و خود کودک در صورتي که اشياء مورد نظر را لمس کند متوجه آن خواهد شد.
بزرگترين چالش بازي چيست؟
اين بازي از گيمپلي مناسبي برخوردار است و کودک به راحتي ميتواند با استفاده از قواعدي که براي بازي تعريف شده است، با آن ارتباط برقرار کند. هيچ کدام از مراحل بازي هم آن قدر مشکل نيست که باعث سردرگمي بازيکن شود يا براي او چالش جدي ايجاد کند. شايد بتوان بزرگترين چالش بازي را زماني دانست که کودک بين دو راهي قرار ميگيرد و بايد از بين صحبتهاي “مامان بزي” و وعدههاي “گرگ بدجنس” يکي را انتخاب کند. همين محدوديت براي انتخاب، باعث کنجکاوي کودک ميشود و او را مجاب ميکند تا با انجام مجدد بازي، از سرنوشتي که در انتظار گزينه ديگر اين دو راهي بوده مطلع شود.
جذابيت ظاهري تهديدي براي توجه به محتوا
با اينکه اين بازي موبايلي گرافيک و طراحي بسيار سادهاي دارد اما به خوبي از جلوههاي چندرسانهاي استفاده ميکند تا جذابيت بازي بيشتر شود به عنوان مثال در بعضي از مراحل، لمس کردن وسايل باعث حرکت يا چرخش آنها و يا خارج شدن صدا از اشياء ميشود. حتي وقتي بازيکن در موقعيتهاي مختلف مانند پاسگاه پليس قرار ميگيرد، صداي آژير را ميشوند يا حرکت عقربههاي ساعت روي ديوار را به وضوح ميبيند. با اين قابليت حس بهتري به مخاطب منتقل شده و کودک احساس ميکند در شرايط واقعي قرار گرفته است. البته اين امکانات ممکن است به اندازهاي براي کودک جذاب باشد که از داستان و محتوايي اصلي آن غافل شود. همچنين در بعضي از مراحل بازي اگر بازيکن مايل باشد همزمان با صحبت راوي يا يکي از شخصيتهاي داستان، صداي يکي از المانهاي موجود در صفحه را بشنود، شايد تمرکز خود براي دنبال کردن پيام اصلي بازي را از دست بدهد. همين مساله را ميتوان يکي از ايرادهاي احتمالي اين بازي دانست.
والدين هم درگير بازي ميشوند
“به من دست نزن” که هم يک بازي موبايلي آموزنده است و هم يک کتاب تعاملي جذاب، کودکان و والدين آنها را درگير خود ميکند. اگر باور نداريد کافي است اين بازي را از کافه بازار دانلود و نصب کنيد. براي درگيري بيشتر بازيکن با بازي اين امکان وجود دارد که کودک در پايان به ابتداي بازي يا مرحله قبلي برگردد. همچنين بازيکن ميتواند به بازي امتياز بدهد. البته ممکن است کودک با امتياز دادن و لينکهاي ارتباطي با سازنده بازي، چندان سر و کار نداشته باشد اما والدين و بزرگترها ميتوانند ميزان رضايت خود از بازي را اعلام کنند و هرگونه انتقاد و پيشنهاد خود را به سازنده آن انتقال دهند.